آورده اند که
روزی روزگاری دو درویش در راهی برفتند.یکی مقداری دینار داشتی و دیگری جیبش عینهو کجای کارگر حمام پاکه پاک ببودی.
خلاصه،شب تصمیم گرفتندی که استراحت کنندی.پس کیسه خواب مهیا کردندی و شب بخیر بگفتندی به هم و بوس بدادندی و بخوابیدندی.
اما درویش متمول خوابش نمیبردی و جان همی کند و پهلو به پهلو می بشد.اونیکی درویش بگفتش:
ها چیشیه چرا کپه ی مرگ نه همی گذاری.درویش متمول دینارها نشان بدادی.پس لامپی در کله ی اونیکی درویش روشن بشدی و بگفتش:دینارها به من بده که جایی بس خوب برای آنها سراغ دارم،و دیازپامی به درویش متمول بداد و بگفت این بخور و تخت بخواب.
و خود برخواست و جلوی چشمان وق زده ی درویش متمول پولها در چاه بیانداختی.
درویش متموله گفتش:خو این چه کاری ببیدی.بگفتا:الان دیگه دلیلی واسه نگرانی نداری.شب بخیر.
اینهمه داستان گفتیم که بگیم یک راس(قلاده) بانک محترم یارانه ها را قبل از اینکه چشم شما به جمالشان روشن شود میگیرد و مسهلات(تسهیلات) خرید بنجل جات خانگی از نوع وطنی میدهد.باشد که سر راحت و بی دغدغه بر بالین بگذارید.
تمت.
پ.ن:خوشگلترین توصیه ی یارانه ای: در هنگام پخت و پز و اتوکشی درجه ی وسایل گرمازا را کم کنید(زیرنویس بود همین قدر یادم موند)حالا یه روز کاملش رو میذاریم
پ.ن.دوباره:اگه زنده بودیم به یاری خدا یه پست میذاریم واسه آموزش گرفتن روغن از کک(حشره ای دوست داشتنی) و دستور پخت کله پاچه ی مورچه.باشد که رستگار شویم.