سال نو و داستانهای دیگر

به به سال نو مبارک! البته ببخشید دیره ما تازه دوزاریمون افتاده. خوب انصاف بدین وقتی نه صدای توپ بیاد نه یکی بیاد بگه آغاز سال ... آدم شوک زده می مونه منم تازه از شوک رهایی یافتم. راستی امیدوارم برنامه ی شوک مورد قبول باشه.خوب این از سال نو اما داستانهای باورنکردنی:

اولین داستان که امیدواریم حسابی روی مخ شما عزیزان رژه رفته باشه تیم ملی... نه اشتباه شد روز ملی فناوری هسته ای هست که در چنین روزی چنان پوزی از آمریکا به خاک مالیدیم که نگو. پس اشتباه نشه این فناوری(بخوانید تکنولوژی) فقط به منظور زدن پوز می باشد و ارزش دیگری ندارد(البته دارد ولی اشکال از خودمونه) خوب در این باره(انرژی هسته ای) یه مطلب رفتم و بیشتر هم مخم نمیکشه.

داستان بعدی مهمترین داستان این مقال می باشد که همانا سفر دکتر(و بلکم پروفسور)احمدی نژاد به اصفهانه. چه اتفاق میمونی(اتفاقو میگم میمونا یه وقت کج برداشت نکنین) من که اشک توی چشمام جمع شد.

البته با این استقبال گفتم یحتمل جبرئیل (علیه سلام) نزول فرمودن. اما از این که بگذریم واسه ی نقض گفته های دوست گرامی قدم دکتر خیلی هم نحس نبود تا جایی که نزدیک بود توی اصفهان خشک شده سیل بیاد.

اما حرفایی که زد یه کمی تکراری و بلکه خزوخیل شده بود فکر کنم اول ریاست جمهوری یه متن نوشته تا آخر همونا رو میخواد بگه هرچی باشه حرف مرد یکیه.

 و اما داستان مهم آخر اصلاح الگوی مصرفه:

اسم قشنگی داره نه؟ اما فقط اسمش قشنگه. تا زمانی که ملت توی روز روشن تو کوچه با شلنگ ماشین میشورن و اگه حرف بزنی... (کدخدا میدونه چی میخوام بگم) فقط یه اسم باحاله.

البته دولت محترم(اسم رییسش محترم نیستا!) داره قانون تصویب میکنه باقلوا. من خودم یه قانونش رو کف رفتم که اینجا لو میدم: از این به بعد با هر مأمور پخش قبض یه رزمی کار میذاریم تا هرکی زیاد مصرف کرده بود کباب شده به سزای عملش برسه.

خوب دیگه قصه ی ما به سر رسید. در آخر دوستانی گفتن من سیاسی ام استغفر الله چه حرفا. به جون خودم من چپ دستم حاضرم حضورا با دست چپ بنویسم تا باورتون بشه.

  

 

 

سیزده بدر(عکس هفته)

سیزده بدر

سیزدهمین روز سال جدید و اعمالی که برای بخت گشایی به صورت سنت دیرینه در این روز انجام می شود!

سیزده بدر

سیزده

سیزده روز گذشته است ز نوروز و در این روز فرحزا که بود سیزده عید

همه خلق اگر پیر نوانند و اگر تازه جوانند بر انند که در خانه نمانند

ازین روی دوانند و به هرسوی روانند که تا رخت کشانند به صحرا و یکی گوشه خرم

بگزینند و در انجا بشینند و گل عیش بچینند و رخ بخت ببینند.

باز در پهنه پهناور صحراست که هر چیز دلت خواست برای تو مهیاست

بسی کاسب خوش خوست که هر سو به تکاپوست.یکی روی سرش سبزی و

کاهوست یکی در طبقش تخمه کرموست...

دختری پیر و پلاسیده و پوسیده و ترشیده و کوتاه قد و ابله رخسار که از زشتی

بسیار بود لنگه کفتار کنون گشته پدیدار به صد عشوه واطوار و نشسته است

پریوار سر سبزه و بر سبزه گره میزند او تا که به وی رو کند اقبال و عروسی

کند امسال...

هر که پابند خرافات بود ترسد از این روز که مشهور به نحسی است ولی اگه از

ان نیست که نحسی ز پی چیست ز تقصیر گروهی است که از عاقبت اندیشی

و تدبیر به دورند و گرفتار غرورند و از ایشان همه جا سر زند ان خبط و خطایی

که شوذ مایه افسوس و ندامت...

سال نو.سال از نو

سلام عرض می کنم خدمت همه.سال نو را تبریک می گم امیدوارم امسال سال نویی برای همه باشه نه سالی که از نو شروع میشه!

ساقیا آمدن عید مبارک بادت     وان مواعید که کردی مرود از یادت

در شگفتم که در مدت ایام فراق     بر گرفتی ز حریفان دل و دل می دادت.